tikdownload.com


داستان های کوتاه و آموزنده - راز ثروتمند شدن يك زن


- سه شنبه، 8 دي ماه ، 1388 22:08:42
 موضوع مطلب: راز ثروتمند شدن يك زن


یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی 1 میلیون دلار افتتاح کرد . سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضای او مورد پذیرش قرار گرفت . قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد.

پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست آیا به تازگی به شما ارث رسیده است .

زن در پاسخ گفت خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید !

مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد 20 هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت 10 صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت 10 صبح برنامه ای برایش نگذارد .

روز بعد درست سر ساعت 10 صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت .
پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به در آورد .
مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد .
وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد .
پیرزن پاسخ داد من با این مرد سر 100 هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن بیرون کند !


- سه شنبه، 8 دي ماه ، 1388 23:37:49
 موضوع مطلب:




خنده ممنوع امشب وفاته


- سه شنبه، 8 دي ماه ، 1388 23:40:38
 موضوع مطلب:


بیش از حد تکرار شده


- چهارشنبه، 9 دي ماه ، 1388 09:26:13
 موضوع مطلب:



- چهارشنبه، 9 دي ماه ، 1388 09:50:01
 موضوع مطلب:


تکراری اما جالب "مرسی


- چهارشنبه، 9 دي ماه ، 1388 14:33:57
 موضوع مطلب:



- پنجشنبه، 10 دي ماه ، 1388 05:01:07
 موضوع مطلب:



خوب بود
شدم گروهبان

سربازی که معاف شدیم حداقل اینجا یکی هست بما هی هی درجه بده


- پنجشنبه، 10 دي ماه ، 1388 15:30:11
 موضوع مطلب:


یادش به خیر اینو تو یه کتاب خوندم که مال زمان مومیایی ها بود


زمان پيشفرض سايت: ساعت گرينويچ + 3.5 ساعت
Powered by phpBB 2.0 .0.23  2006 phpBB Group

Farsi Project : MashhadTeam.Com