داستان های کوتاه و آموزنده - قبیله زنان وحشی در آمازون . . .
- جمعه، 20 آذر ماه ، 1388 18:37:49
موضوع مطلب: قبیله زنان وحشی در آمازون . . .
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!
.
.
.
.
.
.
اعتماد به نفسو
(مسخره بود؟)
- جمعه، 20 آذر ماه ، 1388 18:52:28
موضوع مطلب:
- جمعه، 20 آذر ماه ، 1388 20:29:23
موضوع مطلب:
- جمعه، 20 آذر ماه ، 1388 20:36:40
موضوع مطلب:
م.م از همه چی مهمتره
- جمعه، 20 آذر ماه ، 1388 20:57:50
موضوع مطلب:
اگه میگفت خوشگلترین شما منو بکشه درگیری شدید میشد همدیگرو میکشتن
- جمعه، 20 آذر ماه ، 1388 23:34:13
موضوع مطلب:
- جمعه، 20 آذر ماه ، 1388 23:44:07
موضوع مطلب:
- جمعه، 20 آذر ماه ، 1388 23:51:20
موضوع مطلب:
- شنبه، 21 آذر ماه ، 1388 18:33:40
موضوع مطلب:
ها؟
Farsi Project : MashhadTeam.Com