| نمايش موضوع قبلي :: نمايش موضوع بعدي |
| نويسنده |
پيغام |
|
siron
ستوان دوم
وضعيت: آفلاين 12 مرداد ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 2801 امتياز: 2786 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
|
| ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 21:30:09 موضوع مطلب: ماجراي جالب نامه ناگشوده |
|
|
پسر جوان پس از مدتها از منزل خارج شد. بيماري روحيه او را مكدر كرده بود و حالا با اصرار مادرش به خيابان آمده بود، از كنار چند فروشگاه گذشت. ويترين يك فروشگاه بزرگ او را جلب كرد و وارد شد. در بخشي از فروشگاه كه مخصوص موسيقي بود، چشمش به دختر جواني افتاد كه فروشنده آن قسمت بود. دختري بود همسن خودش و لبخند مهرباني بر لب داشت. لبخند آن دختر به نظرش زيباترين چيزي بود كه به عمر ديده بود.
دختر نگاهي به او كرد و پرسيد ميتونم كمكتون كنم. در يك نگاه در وجودش علاقهاي را نسبت به او احساس كرد ولي هيچ عكسالعملي از خود نشان نداد فقط گفت من يك لوح موسيقي ميخوام. يكي را انتخاب كرد و به دست دختر داد. دختر لوح را گرفت و با همان لبخند گفت: ميل داريد اين را برايتان كادو كنم و بدون اين كه منتظر جواب شود به پشت ويترين رفت و چند لحظه بعد بسته كادوپيچ شده را به پسر داد.
پسر جوان با كادويي كه در دست داشت به خانه رفت و از آن روز به بعد هر روز به فروشگاه ميرفت و يك لوح ميخريد و دختر نيز لوح را كادو ميكرد و به او ميداد. پسر بارها خواست علاقه خود را به فروشنده جوان ابراز كند ولي نتوانست. مادرش كه متوجه تغيير رفتار پسر شده بود، علت اين پريشاني را از او جويا شد و وقتي متوجه علاقه او شد پيشنهاد كرد كه اين موضوع را به خود دختر بگويد و نظر او را هم بپرسد ولي پسر هر بار كه ميخواست با او صحبت كند نميتوانست و فقط با خريد يك لوح خارج ميشد.
بيماري جوان كمكم شديدتر ميشد و او نميتوانست علاقهاش را به دختر ابراز كند.
يك روز كه به فروشگاه رفت فقط شماره تلفنش را روي كاغذي نوشت و روي ويترين گذاشت و خارج شد و روز بعد ديگر به فروشگاه نرفت. چند روز گذشت و دختر از نيامدن جوان تعجب كرد و به ياد شماره تلفن افتاد و با منزل او تماس گرفت. مادر پسر جوان گوشي را برداشت و وقتي متوجه شد كه او همان دختر فروشنده است با گريه گفت تو دير تماس گرفتي، پسر من دو روز پيش از دنيا رفت. دختر بسيار متأثر شد و از مادر نشانياش را پرسيد تا او را ببيند وقتي به منزل پسر رسيد، از مادرش خواهش كرد كه اتاق پسر را ببيند. در اتاق پسر انبوهي از لوحهاي موسيقي روي هم چيده شده بود كه كادوي آنها باز نشده بود.
مادر يكي از كادوها را باز كرد و با تعجب داخل آن يك يادداشت ديد كه روي آن نوشته بود: تو پسر مؤدب و باشخصيتي هستي اگر مايل باشي ميتوانيم با هم يك فنجان قهوه بخوريم. يادداشت از طرف دختر جوان بود. مادر بسته بعدي را باز كرد و باز هم همان يادداشت.
مادر گفت: پسرم به تو گفته بودم كه اگر واقعاً او را دوست داري احساست را ابراز كن و بگذار او هم بداند كه احساسي نسبت به او داري ممكن است او هم به تو علاقمند و منتظر تو باشد قبل از اين كه فرصت را از دست بدهي احساست را بيان كن. |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
| تشکرهاي ثبت شده از ايجاد کننده تاپيک : |
|
|
|
|
Turn
گروهبان دوم
وضعيت: آفلاين 9 اسفند ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 1246 امتياز: 2602 تشکر کرده: 0 تشکر شده 1 بار در 1 پست
محل سكونت: Terooon
|
| ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 21:31:15 موضوع مطلب: |
|
|
_________________ The Spirit Of Resistance To Government Is So Valuable On Certain Occasions , That I Wish It Always To Be Kept Alive ...........Thomas Jefferson
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
ksjvk
ستوان دوم
وضعيت: آفلاين 21 تير ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 2910 امتياز: 4432 تشکر کرده: 28 تشکر شده 9 بار در 7 پست
محل سكونت: تهران
|
| ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 21:33:59 موضوع مطلب: |
|
|
مگه از این مدل پسرا داریم هنوز؟
من فکر کردم منقرض شدن _________________ هراس من مردن در سرزمینی است که ساندیس هایش شیرین تر از آزادی باشد
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
fesgheli
استوار دوم
وضعيت: آفلاين 13 تير ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 1826 امتياز: 3588 تشکر کرده: 0 تشکر شده 1 بار در 0 پست
محل سكونت: Erth
|
| ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 21:37:12 موضوع مطلب: |
|
|
_________________ Here we go again |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
shahin5d
گروهبان
" alt="" border="0" /> وضعيت: آفلاين 2 مرداد ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 1368 امتياز: 2976 تشکر کرده: 0 تشکر شده 2 بار در 2 پست
|
| ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 21:37:31 موضوع مطلب: |
|
|
| آدماي احمق هميشه تو زندگي شكست ميخورن _________________ من یه درد مشترکم فریاد کن منو دیوار و بشکن و بیرون بزن از این تنو)
(رها شو رها شو تو وسعت دنیا رها شو با هر رنگ پوستی و زبونی هم صدا شو
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
dull_boy
سرتیپ
وضعيت: آفلاين 1 شهريور ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 7431 امتياز: 8873 تشکر کرده: 1 تشکر شده 15 بار در 12 پست
محل سكونت: TehraN
|
| ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 22:01:09 موضوع مطلب: |
|
|
_________________ GO, SO F@CKING DETERMINED, YEAH...YEAH GO, YOU BETTER BELIEVE IT CONFIDENCE
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
saeed-az
گروهبان سوم
وضعيت: آفلاين 29 تير ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 970 امتياز: 1997 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
محل سكونت: too khonamon :D
|
| ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 23:28:32 موضوع مطلب: |
|
|
مرسي _________________  |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
peraklitos
ستوان یکم
وضعيت: آفلاين 3 ارديبهشت ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 3361 امتياز: 5150 تشکر کرده: 3 تشکر شده 5 بار در 5 پست
محل سكونت: شیراز
|
| ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 23:59:25 موضوع مطلب: |
|
|
| عجب احمق هايي بودن |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
reza444544
سرباز دوم
وضعيت: آفلاين 23 دي ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 153 امتياز: 312 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
|
| ارسال شده در: چهارشنبه، 25 شهريور ماه ، 1388 10:18:35 موضوع مطلب: |
|
|
| ksjvk مي نويسد: |
مگه از این مدل پسرا داریم هنوز؟
من فکر کردم منقرض شدن |
من مدتهاست مي خوام به دختري بگم چقدر بهش علاقه مندم ولي خجالت ميكشم بگم.فكر كنم زمونه عوض شده . |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
ferrari
استوار دوم
 وضعيت: آفلاين 1 تير ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 1732 امتياز: 1883 تشکر کرده: 0 تشکر شده 6 بار در 6 پست
|
| ارسال شده در: چهارشنبه، 25 شهريور ماه ، 1388 11:12:46 موضوع مطلب: |
|
|
| همون, داستانه.چون اينجوري پيدا نميكني _________________ مگس كش سوسك رو كشت، اما هيچ كس او را به خاطر سوء استفاده از اختياراتش محاكمه نكرد
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|