کاربر مهمان، خوش آمديد!  ( ورود - عضويت )   امروز 16 دي ماه ، 1388
 
 
دانلود مستقيم فيلم و زير نويس فارسي با لینک مستقیم ::: تيك دانلود دات كام :::: Forums

 
tikdownload.com :: نمايش موضوعات - :P :P :PPaulo Coelho

:P :P :PPaulo Coelho
رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8  بعدي
 

      

   tikdownload.com صفحه اول انجمن -> داستان های کوتاه و آموزنده

نمايش موضوع قبلي :: نمايش موضوع بعدي  
نويسنده پيغام

ksjvk
ستوان دوم


وضعيت: آفلاين
21 تير ماه ، 1388
تعداد ارسالها: 2910
امتياز: 4432
تشکر کرده: 28
تشکر شده 9 بار در 7 پست

محل سكونت: تهران

ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:18:39    موضوع مطلب: :P :P :PPaulo Coelho

خوب پائولو کوئیلو و عرفان خاصش رو که همه میشناسن.
اینجا چندتا داستان کوتاه و گزیده ای از کتاباشو آوردم
اگه دوست داشتین بگین بازم بزارم




یکی بود یکی نبود ، مردی بود که زندگیش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود .وقتی مُرد همه می گفتند به بهشت رفته است ، آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت.رفتن به بهشت چندان برای این مرد مهم نبود اما بهر حال به بهشت رفت.

در آن زمان ، بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود.استقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد،دختری که باید او را راه می داد ، نگاه سریعی به فهرست نامها انداخت،و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد.

در دوزخ ، هیج کس از آدم دعوتنامه یا کارت شناسائی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد،می تواند وارد شود.مرد وارد شد و آنجا ماند.

چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت:

" این کار شما تروریسم خالص است! "

پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده؟ ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت: آن مرد را به دوزخ فرستاده اید و آمده کار و زندگی ما را به هم زده ! از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد . در چشمهایشان نگاه می کند.به درد دلشان می رسد .حالا همه دارند در دوزخ با هم گفتگو می کنند،هم دیگر را در آغوش می کشند و می بوسند.دوزخ جای این کارها نیست! لطفا این مرد را پس بگیرید!

"با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف،در دوزخ افتادی خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند."







مطالعات زیست شناختی نشان داده اند که اگر قورباغه ای را در ظرفی بیندازیم و آن ظرف را با آب محیط زندگی اش پر کنیم و بعد آب را آرام آرام گرم کنیم قورباغه سرجایش می ماند و هیچ واکنشی نسبت به افزایش تدریجی حرارت (تغیر محیط) نشان نمی دهد.تا این که آب به جوش می آید و قورباغه می میرد.شاد و پخته می میرد!

از سوی دیگر اگر قورباغه ای را در ظرفی پر از آب جوش بیندازیم بی درنگ بیرون می پرد.سوخته اما زنده است !

گاهی ما هم مثل قورباغه ای آب پز می شویم.متوجه تغییرات نیستیم .فکر می کنیم که همه چیز روبراه است و یا شرایط نامطلوبی که در آنیم گذراست .به سوی مرگ می شتابیم اما همان طور آرام و بی تفاوت ، در آبی که مدام گرم تر می شود باقی می مانیم .سرانجام می میریم ،شاد و پخته ! بی آن که متوجه تغییرات اطرافمان شده باشیم.

قورباغه های آب پز نمی فهمند که همراه با "کارائی" (درست انجام دادن کارها) باید "موثر" باشند(کارهای درست انجام دهند).و به این منظور باید مدام رشد کنیم ،باید فضا را برای گفتگو ،برای ارتباط با دیگران ،مشارکت و برنامه ریزی و رابطه ی صحیح باز کنیم.مبارزه بزرگتر این است که بتوانیم به افکار دیگران احترام بگذاریم.

قورباغه های آب پزی وجود دارند که فکر می کنند هنوز اطاعت مهمترین عامل زندگی است و نه رقابت! به کسی که می توانیم دستور دهیم و از کسی که قدرت دارد اطاعت کنیم کجاست زندگی حقیقی ؟ بهتر است نیم سوخته از شرایطی بگریزیم ، اما زندگی کنیم و آماده ی واکنش باشیم ...



استاد کیست ؟

مریدی از ملانصرالدین پرسید :

-((چطور شد که استاد شدی ؟))

ملانصرالدین گفت : همه ما می دانیم در زندگی چه باید بکنیم اما هیچ وقت این موضوع را نمی پذیریم .برای درک این واقعیت ،مجبور شدم وضعیت عجیبی را از سر بگذرانم . یک روز کنار خیابان نشسته بودم و فکر می کردم جه کنم ؟ مردی از راه رسید و جلو من ایستاد . خواستم از جلو من کنار برود دستم را تکان دادم . او هم همین کار را کرد.فکر کردم چه با مزه .حرکت دیگری کردم . او هم از من تقلید کرد .

شروع کردیم به آواز خواندن و هر ورزشی که بگوئی انجام دادیم .مدام احساس می کردم حالم بهتر است و از رفیق جدیدم خوشم آمده بود .چند هفته گذشت و از او پرسیدم : "استاد بگو چه کار باید بکنم ؟"

پاسخ داد : اما من فکر می کردم تو مرشدی !


اسحاق می میرد

خاخامی در میان مردم محبوبیت زیادی داشت ، همه مسحور گفته هایش می شدند . همه به جز اسحاق که همیشه با تفسیرهای خاخام مخالفت می کرد و اشتباهات او را به یادش می آورد . بقیه از اسحاق به خشم می آمدند ، اما کاری از دستشان بر نمی آمد .

روزی اسحاق در گذشت . در مراسم خاکسپاری ، مردم متوجه شدند که خاخام به شدت اندوهگین است.

یکی گفت : چرا اینقدر ناراحتید ؟ او که همیشه از شما انتقاد می کرد !

خاخام پاسخ داد : من برای دوستی که اکنون در بهشت است ناراحت نیستم . برای خودم ناراحتم .وقتی همه به من احترام می گذاشتند ، او با من مبارزه می کرد و مجبور بودم پیشرفت کنم .حالا رفته ، شاید از رشد باز بمانم . :) :)

_________________
هراس من مردن در سرزمینی است که ساندیس هایش شیرین تر از آزادی باشد

بازگشت به بالا

تشکرهاي ثبت شده از ايجاد کننده تاپيک :
 

shahin5d
گروهبان

" alt="" border="0" />
وضعيت: آفلاين
2 مرداد ماه ، 1388
تعداد ارسالها: 1368
امتياز: 2976
تشکر کرده: 0
تشکر شده 2 بار در 2 پست


ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:20:39    موضوع مطلب:

thanks for all the things u did, to make us happy

_________________
من یه درد مشترکم فریاد کن منو دیوار و بشکن و بیرون بزن از این تنو)

(رها شو رها شو تو وسعت دنیا رها شو با هر رنگ پوستی و زبونی هم صدا شو

بازگشت به بالا

ksjvk
ستوان دوم


وضعيت: آفلاين
21 تير ماه ، 1388
تعداد ارسالها: 2910
امتياز: 4432
تشکر کرده: 28
تشکر شده 9 بار در 7 پست

محل سكونت: تهران

ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:21:51    موضوع مطلب:

shahin5d مي نويسد:
thanks for all the things u did, to make us happy




_________________
هراس من مردن در سرزمینی است که ساندیس هایش شیرین تر از آزادی باشد

بازگشت به بالا

ksjvk
ستوان دوم


وضعيت: آفلاين
21 تير ماه ، 1388
تعداد ارسالها: 2910
امتياز: 4432
تشکر کرده: 28
تشکر شده 9 بار در 7 پست

محل سكونت: تهران

ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:22:55    موضوع مطلب:

مرغ توکا تصمیم می گیرد

توکای پیری تکه نانی پیدا کرد ، آن را برداشت و به پرواز در آمد . پرندگان جوان این را که دیدند ، به طرفش پریدند تا نان را از او بگیرند .

وقتی توکا متوجه شد که الان به او حمله می کنند ، نان را به دهان ماری انداخت و با خود فکر کرد:

- ((وقتی کسی پیر می شود ، زندگی را طور دیگری می بیند : غذایم را از دست دادم ؛ اما فردا می توانم تکه نان دیگری پیدا کنم . اما اگر اصرار می کردم که آن را نگه دارم ، در وسط آسمان جنگی به پا می کردم ؛ پیروز این جنگ ، منفور می شد و دیگران خود را آماده می کردند تا با او بجنگند و نفرت قلب پرندگان را می انباشت و این وضعیت می توانست مدت درازی ادامه پیدا کند.

فرزانگی پیری همین است : آگاهی بر این که باید پیروزی های فوری را فدای فتوحات پایدار کرد.))


_________________
هراس من مردن در سرزمینی است که ساندیس هایش شیرین تر از آزادی باشد

بازگشت به بالا

ksjvk
ستوان دوم


وضعيت: آفلاين
21 تير ماه ، 1388
تعداد ارسالها: 2910
امتياز: 4432
تشکر کرده: 28
تشکر شده 9 بار در 7 پست

محل سكونت: تهران

ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:24:01    موضوع مطلب:

چگونه جهنم را پر نگه می دارند ؟

در قصه ای قدیمی آمده است که وقتی حضرت عیسی روی صلیب درگذشت بی درنگ به دوزخ رفت تا گناه کاران را نجات دهد.

شیطان بسیار ناراحت شد و گفت :

- دیگر در این دنیا کاری ندارم . از حالا به بعد ، همه تبه کارها و خلاف کارها و گناه کارها و بی ایمان ها ، همه یکراست به بهشت می روند !

عیسی به شیطان بیچاره نگاه کرد و خندید :

- ناراحت نباش . تمام آنهائی که خودشان را بسیار با تقوا می دانند و تمام عمرشان کسانی را که به حرف های من عمل نمی کنند محکوم می کنند ، به این جا می آیند .چند قرن صبر کن تا ببینی که دوزخ پُرتر از همیشه می شود !



(من اینم خیلی دوست دارم)

_________________
هراس من مردن در سرزمینی است که ساندیس هایش شیرین تر از آزادی باشد

بازگشت به بالا

shahin5d
گروهبان

" alt="" border="0" />
وضعيت: آفلاين
2 مرداد ماه ، 1388
تعداد ارسالها: 1368
امتياز: 2976
تشکر کرده: 0
تشکر شده 2 بار در 2 پست


ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:24:38    موضوع مطلب:

با اجازه نسترن خانوم

تنها از راه یاد دادن می آموزی.

آدم ها دنیا را به صورتی می بینند که دوست دارند باشد، نه آن صورتی که هست.

"پائولو کولیو"

_________________
من یه درد مشترکم فریاد کن منو دیوار و بشکن و بیرون بزن از این تنو)

(رها شو رها شو تو وسعت دنیا رها شو با هر رنگ پوستی و زبونی هم صدا شو

بازگشت به بالا

ksjvk
ستوان دوم


وضعيت: آفلاين
21 تير ماه ، 1388
تعداد ارسالها: 2910
امتياز: 4432
تشکر کرده: 28
تشکر شده 9 بار در 7 پست

محل سكونت: تهران

ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:24:43    موضوع مطلب:

در جستجو تردید نکن

راما کریشنا تعریف می کند که مردی می خواست از رودی بگذرد که استاد بیبهی شانا نزدیک شد ، نامی را بر روی کاغذ نوشت و آن را بر پشت مرد چسباند و گفت :

(( نگران نباش . ایمان تو کمکت می کند تا بر آب راه بروی . اما هر لحظه ایمانت را از دست بدهی ، غرق خواهی شد .))

مرد به بیبهی شانا اعتماد کرد و پایش را بر آب گذاشت و به راحتی پیش رفت . اما ناگهان هوس کرد ببیند که استاد بر کاغذی که به پشت او چسبانده چه نوشته است .

آن را برداشت و خواند : (( ایزد راما ، به این مرد کمک کن تا از رود بگذرد.))

مرد فکر کرد : همین ؟ این ایزد راما اصلا کی هست ؟

در همان لحظه ، شک در ذهنش جای گرفت ، در آب فرو رفت و غرق شد .

_________________
هراس من مردن در سرزمینی است که ساندیس هایش شیرین تر از آزادی باشد

بازگشت به بالا

Raica_7
گروهبان دوم


وضعيت: آفلاين
30 خرداد ماه ، 1388
تعداد ارسالها: 1083
امتياز: 1698
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست


ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:26:23    موضوع مطلب:

مرسی.جالب بودن.


آخرين ويرايش توسط Raica_7 در تاريخ سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:28:09; دفعات ويرايش در مجموع : 1 مرتبه

بازگشت به بالا

ksjvk
ستوان دوم


وضعيت: آفلاين
21 تير ماه ، 1388
تعداد ارسالها: 2910
امتياز: 4432
تشکر کرده: 28
تشکر شده 9 بار در 7 پست

محل سكونت: تهران

ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:26:35    موضوع مطلب:

shahin5d مي نويسد:
با اجازه نسترن خانوم

تنها از راه یاد دادن می آموزی.

آدم ها دنیا را به صورتی می بینند که دوست دارند باشد، نه آن صورتی که هست.

"پائولو کولیو"




خواهش میکنم شاهین جان.

خوشحالم میکنی. :)

_________________
هراس من مردن در سرزمینی است که ساندیس هایش شیرین تر از آزادی باشد

بازگشت به بالا

ksjvk
ستوان دوم


وضعيت: آفلاين
21 تير ماه ، 1388
تعداد ارسالها: 2910
امتياز: 4432
تشکر کرده: 28
تشکر شده 9 بار در 7 پست

محل سكونت: تهران

ارسال شده در: سه شنبه، 24 شهريور ماه ، 1388 20:27:22    موضوع مطلب:

الگوی بهتر چیست ؟

از دوا بی یِرد مزریچ پرسیدند که بهترین الگو برای پیروی چیست ؟ افراد پرهیزگاری که زندگی شان را وقف خدا می کنند و نمی پرسند چرا ؟ یا افراد بی فرهنگی که می کوشند اراده باریتعالی را بفهمند ؟

داو بی یر گفت : بهتر از همه الگوی کودکان است .

گفتند : کودک که هیچ چیز نمی داند . هنوز نمی داند واقعیت چیست .

او پاسخ داد : سخت در اشتباهید . کودک چهار خصوصیت دارد که هرگز نباید فراموش کنیم : ۱- همیشه بی دلیل شاد است ۲- همیشه سرش به کاری مشغول است ۳- وقتی چیزی را می خواهد تا آن را نگیرد از عزم و اصرارش کم نمی شود ۴- سرانجام می تواند خیلی راحت گریه کند . :) :)

_________________
هراس من مردن در سرزمینی است که ساندیس هایش شیرین تر از آزادی باشد

بازگشت به بالا

تمامي مطالب ارسال شده:   
      

   tikdownload.com صفحه اول انجمن -> داستان های کوتاه و آموزنده

زمان پيشفرض سايت: ساعت گرينويچ + 3.5 ساعت
رفتن به صفحه 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7, 8  بعدي
صفحه 1 از 8
  
نام کاربري:      کلمه عبور:     

~ يا ~
عضويت در سايت

  


 


Powered by phpBB © 2001, 2008 phpBB Group
صفحه اصلي |  جستجو |  دريافت فايل |  آرشيو اخبار |  تماس با ما

دانلود مستقيم فيلم و زير نويس فارسي با لینک مستقیم ::: تيك دانلود دات كام :::




  

PHPNuke Farsi [MT Edition] Project By PHPNuke.ir