| نمايش موضوع قبلي :: نمايش موضوع بعدي |
| نويسنده |
پيغام |
|
AmirMagnet
گروهبان سوم
وضعيت: آفلاين 1 خرداد ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 718 امتياز: 438 تشکر کرده: 0 تشکر شده 1 بار در 1 پست
محل سكونت: Wolves
|
| ارسال شده در: شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 13:00:08 موضوع مطلب: خدا نسیب کنه :D |
|
|
جک و دوستش باب تصمیم می گیرندبرای تعطیلات به اسکی برند. با همدیگه رخت و خوراک و چیزهای دیگرشان را بار ماشین جک می کنند و به سوی پیست اسکی راه می افتند
پس از دو سه ساعت رانندگی ، توفان و برف و بوران شدیدی جاده را در بر گرفت چراغ خانه ای را از دور می بینند و تصمیم می گیرند شب را آنجا بمانند تا توفان آرام شود و آنها بتوانند به راه خود ادامه دهند
هنگامی که نزدیکتر می شوند می بینند که آن خانه در واقع کاخیست بسیار بزرگ و زیبا که درون کشتزار پهناوریست و دارای استبلی پر ازاسب و آن دورتر از خانه هم طویله ای با صدها گاو و گوسفند است
زنی بسیار زیبا در را باز می کند. مردان که محو زیبایی زن صاحبخانه شده بودند، توضیح می دهند که چگونه در راه گرفتار توفان شده اند و اگر خانم خانه بپذیرد شب را آنجا سر کنند تا صبح به راهشان ادامه دهند.
زن جذاب با صدایی دلنشین گفت: همانطور که می بینید من در این کاخ بزرگ تنها هستم ، اما مساله این است که من به تازگی بیوه شده ام و اگر شما را به خانه راه دهم از فردا همسایه ها بدگویی و شایعه پراکنی را آغاز می کنند
جک پاسخ داد: نگران نباشید، برای این که چنین مساله ای پیش نیاید ما می تونیم در استبل بخوابیم. سحرگاه هم اگر هوا خوب شده باشد بدون بیدار کردن شما راه خود را به طرف پیست اسکی ادامه خواهیم داد
زن صاحبخانه می پذیرد و آن دو مرد به استبل می روند و شب را به صبح می رسانند بامداد هم چون هوا خوب شده بود راه
می افتند
حدود نه ماه بعد جک نامه ای از یک دادگاه دریافت می کند در آغاز نمی تواند نام و نشانیهایی که در نامه نوشته بود را به یاد آورد اما سر انجام پس از کمی فشار به حافظه می فهمد که نامه دادگاه درباره همان زن جذاب صاحبخانه ای است که یک شب
توفانی به آنها پناه داده بود
پس از خواندن نامه با سرگردانی و شگفت زده به سوی دوستش باب رفت و پرسید: باب، یادت میاد اون شب زمستانی که در راه پیست اسکی گرفتار توفان شدیم و به خانه ی آن زن زیبا و تنها رفتیم؟
باب پاسخ داد: بله
جک گفت: یادته که ما در استبل و در میان بو و پشگل اسب و قاطر خوابیدیم تا پشت سر زن صاحبخانه حرف و حدیثی در نیاید؟
باب این بار با صدایی لرزانتر پاسخ داد: آره.. یادمه
جک پرسید: آیا ممکنه شما نیمه شب تصادفی به درون کاخ رفته باشید و تصادفی سری به آن زن زده باشید؟
باب سر به زیر انداخت و گفت: من … بله…من…
جک که حالا دیگر به همه چیز پی برده بود پرسید: باب ! پس تو … تو تو اون حال و هوا و عشق و حال خودت رو جک معرفی کرده ای؟؟…تا من .. بهترین دوستت را ..
جک دیگر از شدت هیجان نمی توانست ادامه دهد… ، باب که از شرم و ناراحتی سرخ شده بود گفت .. جک… من می تونم توضیح بدم.. ما کله مون گرم بود و من فقط می خواستم .. فقط…حالا چی شده مگه؟
.
جک احضاریه دادگاه را نشان داد و گفت: اون زن طفلک به تازگی مرده و همه چیزش را برای من به ارث گذاشته |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
| تشکرهاي ثبت شده از ايجاد کننده تاپيک : |
|
behrad66(شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 21:09:35), |
|
|
Vampire_CS
مدیر انجمن
وضعيت: آفلاين 22 مرداد ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 3247 امتياز: 4162 تشکر کرده: 4 تشکر شده 5 بار در 4 پست
|
| ارسال شده در: شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 13:09:28 موضوع مطلب: |
|
|
| _________________ از انقلاب ترافیکش ماند و از آزادی میدانش، از استقلال هتل و از جمهوری خیابانش
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
peraklitos
ستوان یکم
وضعيت: آفلاين 3 ارديبهشت ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 3361 امتياز: 5150 تشکر کرده: 3 تشکر شده 5 بار در 5 پست
محل سكونت: شیراز
|
| ارسال شده در: شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 13:26:11 موضوع مطلب: |
|
|
| واقعا خدا نسيب كنه |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
ksjvk
ستوان دوم
وضعيت: آفلاين 21 تير ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 2910 امتياز: 4432 تشکر کرده: 28 تشکر شده 9 بار در 7 پست
محل سكونت: تهران
|
| ارسال شده در: شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 13:28:51 موضوع مطلب: |
|
|
| _________________ هراس من مردن در سرزمینی است که ساندیس هایش شیرین تر از آزادی باشد
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
siron
ستوان دوم
وضعيت: آفلاين 12 مرداد ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 2801 امتياز: 2786 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
|
| ارسال شده در: شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 13:55:56 موضوع مطلب: |
|
|
| _________________ Redeemer of SAYARON
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
milan
سرباز صفر
وضعيت: آفلاين 30 فروردين ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 51 امتياز: 78 تشکر کرده: 0 تشکر شده 1 بار در 1 پست
|
| ارسال شده در: شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 14:39:22 موضوع مطلب: |
|
|
| fine |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
dull_boy
سرتیپ
وضعيت: آفلاين 1 شهريور ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 7431 امتياز: 8873 تشکر کرده: 1 تشکر شده 15 بار در 12 پست
محل سكونت: TehraN
|
| ارسال شده در: شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 20:37:55 موضوع مطلب: |
|
|
مرسی _________________ GO, SO F@CKING DETERMINED, YEAH...YEAH GO, YOU BETTER BELIEVE IT CONFIDENCE
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
shahin5d
گروهبان
" alt="" border="0" /> وضعيت: آفلاين 2 مرداد ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 1368 امتياز: 2976 تشکر کرده: 0 تشکر شده 2 بار در 2 پست
|
| ارسال شده در: شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 20:40:48 موضوع مطلب: |
|
|
| ايول. خيلي با حال بود _________________ من یه درد مشترکم فریاد کن منو دیوار و بشکن و بیرون بزن از این تنو)
(رها شو رها شو تو وسعت دنیا رها شو با هر رنگ پوستی و زبونی هم صدا شو
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
ddl1
عضو هیئت مدیره سایت
وضعيت: آفلاين 5 مهر ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 1577 امتياز: 1477 تشکر کرده: 1 تشکر شده 6 بار در 5 پست
|
| ارسال شده در: شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 20:51:09 موضوع مطلب: |
|
|
| خيلي باحال بود .. |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
behrad66
سرجوخه
وضعيت: آفلاين 15 دي ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 432 امتياز: 874 تشکر کرده: 9 تشکر شده 2 بار در 2 پست
محل سكونت: 021
|
| ارسال شده در: شنبه، 14 شهريور ماه ، 1388 21:09:20 موضوع مطلب: |
|
|
| عالي |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|