| نمايش موضوع قبلي :: نمايش موضوع بعدي |
| نويسنده |
پيغام |
|
parya
استوار دوم
وضعيت: آفلاين 26 مرداد ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 1732 امتياز: 3634 تشکر کرده: 0 تشکر شده 5 بار در 5 پست
محل سكونت: اصفهان
|
| ارسال شده در: دوشنبه، 6 مهر ماه ، 1388 13:57:07 موضوع مطلب: داستان پسرک کور |
|
|
پسر نابینایی روی پله ساختمان نشسته و کلاهی جلوی خود گذاشته بود که تعداد کمی سکه در آن بود، نوشته ای هم جلوی خودش گذاشته بود با این مضمون:« من کور هستم، به من کمک کنید.»
مرد رهگذری چند سکه از جیبش درآورد و درون کلاه ریخت، بعد نوشته پسرک را برداشت و نوشته را طوری جلوی پسر گذاشت که مردم بتوانند آن را به آسانی بخوانند.
مدت کمی گذشت و کلاه پسر پر از پول شد. آدم های بیشتری به پسر نابینا کمک می کردند. بعدازظهر آن روز مرد رهگذر که نوشته پسرک را عوض کرده بود، بازگشت تا ببیند چه اتفاقی افتاده است.
پسر نابینا صدای پای رهگذر را شناخت و پرسید:« شما همانی نیستید که نوشته مرا امروز عوض کردید؟ چه چیزی نوشتید؟» رهگذر گفت:« من فقط واقعیت را نوشتم. من همانی را گفتم که تو گفته بودی، اما به زبانی دیگر»
آنچه مرد نوشته بود این بود:« امروز روز زیبایی است و من نمی توانم آن را ببینم.»
فکر می کنید نوشته اولی و دومی یک چیز را می گفتند؟
درست است که هر دو می گفتند پسر نابینا است، اما دومی به سادگی می گفت که پسر نابینا است، دومی به مردم می گفت که چقدر خوشبختند که کور نیستند.
تعجبی ندارد که نوشته دومی تاثیر گذارتر بوده است. _________________ دل من در سبدی عشق, به نیل تو سپرد
نگهش دار به موسی شدنش می ارزد
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
| تشکرهاي ثبت شده از ايجاد کننده تاپيک : |
|
|
|
|
siron
ستوان دوم
وضعيت: آفلاين 12 مرداد ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 2801 امتياز: 2786 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
|
| ارسال شده در: دوشنبه، 6 مهر ماه ، 1388 14:38:07 موضوع مطلب: |
|
|
مرسي
ولي
:) _________________ Redeemer of SAYARON
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
reza444544
سرباز دوم
وضعيت: آفلاين 23 دي ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 153 امتياز: 312 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
|
| ارسال شده در: دوشنبه، 6 مهر ماه ، 1388 16:34:17 موضوع مطلب: |
|
|
| siron مي نويسد: |
مرسي
ولي
:) |
منم هموني كه سايرون گفت
ولي بازم زيبا بود |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
saeed-az
گروهبان سوم
وضعيت: آفلاين 29 تير ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 970 امتياز: 1997 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
محل سكونت: too khonamon :D
|
| ارسال شده در: دوشنبه، 6 مهر ماه ، 1388 16:34:44 موضوع مطلب: |
|
|
خیلی غم انگیز بود _________________  |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
shahin5d
گروهبان
" alt="" border="0" /> وضعيت: آفلاين 2 مرداد ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 1369 امتياز: 2978 تشکر کرده: 0 تشکر شده 2 بار در 2 پست
|
| ارسال شده در: دوشنبه، 6 مهر ماه ، 1388 18:22:34 موضوع مطلب: |
|
|
| خيلي قشنگ بود مرسي :) :) _________________ من یه درد مشترکم فریاد کن منو دیوار و بشکن و بیرون بزن از این تنو)
(رها شو رها شو تو وسعت دنیا رها شو با هر رنگ پوستی و زبونی هم صدا شو
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
dull_boy
سرتیپ
وضعيت: آفلاين 1 شهريور ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 7465 امتياز: 8941 تشکر کرده: 1 تشکر شده 15 بار در 12 پست
محل سكونت: TehraN
|
| ارسال شده در: دوشنبه، 6 مهر ماه ، 1388 19:53:27 موضوع مطلب: |
|
|
هم چیز هم چیز_________________ GO, SO F@CKING DETERMINED, YEAH...YEAH GO, YOU BETTER BELIEVE IT CONFIDENCE
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
Vampire_CS
مدیر انجمن
وضعيت: آفلاين 22 مرداد ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 3277 امتياز: 4222 تشکر کرده: 4 تشکر شده 5 بار در 4 پست
|
| ارسال شده در: دوشنبه، 6 مهر ماه ، 1388 20:33:53 موضوع مطلب: |
|
|
ميدونيد شماها بايد يه كلاس ادب و شعور بريد
تكراريه نياييد نظر بديد مجبوريد؟!!! :x
بدبخت ميره كلي زحمت ميكشه بد مينويسيد چيز
چيز و چيز :x _________________ از انقلاب ترافیکش ماند و از آزادی میدانش، از استقلال هتل و از جمهوری خیابانش
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|