| نمايش موضوع قبلي :: نمايش موضوع بعدي |
| نويسنده |
پيغام |
|
ARaSh1995
گروهبان
 وضعيت: آفلاين 25 تير ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 1389 امتياز: 923 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
محل سكونت: ولنجک
|
| ارسال شده در: چهارشنبه، 21 مرداد ماه ، 1388 10:13:32 موضوع مطلب: داستان های جالب و خواندنی |
|
|
دروغگو !!!
افسر راهنمائی یه آقایی رو به علت سرعت غیرمجاز نگه می داره...
افسر : می شه گواهینامه تون رو ببینم؟
راننده : گواهینامه ندارم . بعد از پنجمین تخلفم باطلش کردن.
- میشه کارت ماشینتون رو ببینم؟
- این ماشین من نیست ! من این ماشینو دزدیده ام !!!
- این ماشین دزدیه؟
- آره ولی فکر کنم وقتی داشتم تفنگم رو میزاشتم تو داشبورد کارت ماشین صاحبش رو دیدم!
- یعنی تو داشبورد یه تفنگ هست؟
- بله .همون تفنگی که باهاش صاحب ماشین رو کشتم و جنازه اش رو گذاشتم صندوق عقب
- یه جسد تو صندوق عقب ماشینه ؟
- بله قربان همینطوره!!!
با شنیدن این حرف افسر سریعا با مافوقش تماس می گیره.طولی نمی کشه که ماشینهای پلیس ماشین مرد رو محاصره می کنن و سرهنگ برای حل این قضیه پیچیده به پیش مرد می آد.
سرهنگ : ببخشید آقا میشه گواهینامه تون رو ببینم ؟
مرد : بله بفرمائید !!!
گواهینامه مرد کاملا صحیح بود!
سرهنگ : این ماشین مال کیه؟
مرد : مال خودمه جناب سرهنگ .اینم کارتش !
اوراق ماشین درست بود و ماشین مال خود مرد بود!
- میشه خیلی آروم داشبورد رو باز کنی تا ببینم تفنگی تو اون هست یا نه؟
- البته جناب سرهنگ ولی مطمئن باشین که تفنگی اون تو نیست !!!
واقعا هم هیچ تفنگی اون تو نبود !
- میشه صندوق عقب رو بزنین بالا .به من گفتن که یه جسد اون جاست!!!
- ایرادی نداره
مرد در صندوق عقب رو باز می کنه و صد البته که جسدی اون تو نیست !!!
سرهنگ : من که سر در نمی آرم .افسری که جلوی شما رو گرفته به من گفت که شما گواهینامه ندارین، ماشین رو دزدیدین ، تو داشبورد تفنگ دارین و یه جسد تو صندوق عقبه !!!
مرد: عجب !!! شرط می بندم که این دروغگو به شما گفته که من تند هم می رفتم !!!
خوراک جیگر !!!
اولین باری که برای بچه ها خوراک جگر درست کردم هیچ وقت یادم نمی ره...
غذا رو کشیدم و بچه ها و شوهرم را برای خوردن شام صدا زدم...
پسر کوچکم غذا را بو کرد و اخم هایش رفت توی هم.
دخترم هم با غذایش بازی بازی می کرد ولی حاضر نبود لب بزنه.
به بچه ها گفتم : ممکنه بوی خوبی نده اما خیلی خوشمزه است، یه کوچولو امتحان کنید...
اصلا می دونید اسم این غذا چیه؟!
یه راهنمایی می کنم بهتون : باباتون گاهی منو به همین اسم صدا می زنه...
ناگهان چشمهای دخترم گشاد شد و به برادرش سقلمه زد و گفت:
"نخور! نخور! تاپاله است!"
علت دیوانگی !
یک نفر برای بازدید به یه بیمارستان روانی رفت ...
اول مردی را دید که گوشه ای نشسته، غم از چهرش میبارد، به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه
آرام سرش را به دیوار میزد و با هر ضربه ای، زیر لب میگفت : لیلا… لیلا… لیلا…
مرد بازدیدکننده پرسید : این آدم چشه ؟!
- میگن یه دختری رو میخواسته به اسم "لیلا" که بهش ندادن، این بیچاره هم به این روز افتاده…
مرد و همراهش به طبقه بالا رفتند و مردی را دیدند که در جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر
بسته بودندش و سعی می کرد زنجیرها را پاره کند و با خشم فریاد می زد: لیلا، لیلا، لیلا…
بازدیدکننده با تعجب پرسید : این چشه؟!!
- میگن اون دختری رو که به اون یکی ندادن، دادن به این!!! |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
| تشکرهاي ثبت شده از ايجاد کننده تاپيک : |
|
|
|
|
majid_b
گروهبان
وضعيت: آفلاين 30 فروردين ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 1457 امتياز: 658 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
محل سكونت: تهران
|
| ارسال شده در: چهارشنبه، 21 مرداد ماه ، 1388 10:37:56 موضوع مطلب: |
|
|
| دومیه خداااااااااااااااااااااااااااااااا بود _________________ ما سبز ها بی شماریم.
روز قدس ، روز ما بود
زنده باد این پیروزی
13 آبان ایران را سبز میکنیم
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
peraklitos
ستوان یکم
وضعيت: آفلاين 3 ارديبهشت ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 3361 امتياز: 5150 تشکر کرده: 3 تشکر شده 5 بار در 5 پست
محل سكونت: شیراز
|
| ارسال شده در: چهارشنبه، 21 مرداد ماه ، 1388 15:48:18 موضوع مطلب: |
|
|
| خيلي باحال بود |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
vaskasi
سرجوخه
وضعيت: آفلاين 17 خرداد ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 429 امتياز: 232 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
|
| ارسال شده در: چهارشنبه، 21 مرداد ماه ، 1388 17:32:44 موضوع مطلب: |
|
|
kheeeeeyli Bahal Boood Makhsosan Akharie _________________ نفسم می گیرد، در هوایی که نفس های تو نیست...
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
narenjak
ستوان دوم
وضعيت: آفلاين 19 تير ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 3006 امتياز: 3737 تشکر کرده: 3 تشکر شده 0 بار در 0 پست
|
| ارسال شده در: چهارشنبه، 21 مرداد ماه ، 1388 18:26:50 موضوع مطلب: |
|
|
اخریه که خدا بود |
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
mlz
گروهبان سوم
وضعيت: آفلاين 18 فروردين ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 957 امتياز: 1150 تشکر کرده: 0 تشکر شده 0 بار در 0 پست
محل سكونت: mashhad city
|
| ارسال شده در: چهارشنبه، 21 مرداد ماه ، 1388 18:30:09 موضوع مطلب: |
|
|
| دوميه جديدو جالب بود اما اخريه _________________ do what u love
and love what u do...
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|
dull_boy
سرتیپ
وضعيت: آفلاين 1 شهريور ماه ، 1387 تعداد ارسالها: 7431 امتياز: 8873 تشکر کرده: 1 تشکر شده 15 بار در 12 پست
محل سكونت: TehraN
|
| ارسال شده در: چهارشنبه، 21 مرداد ماه ، 1388 20:18:08 موضوع مطلب: |
|
|
دومیه واقعا عالی بود مرسی_________________ GO, SO F@CKING DETERMINED, YEAH...YEAH GO, YOU BETTER BELIEVE IT CONFIDENCE
|
|
|
بازگشت به بالا |
|
|
|
|