کاربر مهمان، خوش آمديد!  ( ورود - عضويت )   امروز 16 دي ماه ، 1388
 
 
دانلود مستقيم فيلم و زير نويس فارسي با لینک مستقیم ::: تيك دانلود دات كام :::: Forums

 
tikdownload.com :: نمايش موضوعات - نمی توانم ... (( این داستان زیبا رو حتمأ بخون ))

نمی توانم ... (( این داستان زیبا رو حتمأ بخون ))
رفتن به صفحه 1, 2  بعدي
 

      

   tikdownload.com صفحه اول انجمن -> داستان های کوتاه و آموزنده

نمايش موضوع قبلي :: نمايش موضوع بعدي  
نويسنده پيغام

slipknot
گروهبان دوم


وضعيت: آفلاين
29 تير ماه ، 1387
تعداد ارسالها: 1085
امتياز: 0
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست

محل سكونت: Arezona

ارسال شده در: سه شنبه، 6 اسفند ماه ، 1387 20:06:49    موضوع مطلب: نمی توانم ... (( این داستان زیبا رو حتمأ بخون ))

كلاس چهارم "دونا" هم مثل هر كلاس چهارم دیگری به نظر می رسید كه در گذشته دیده بودم. بچه ها روی شش نیمكت پنج نفره می نشستند و میز معلم هم رو به روی آنها بود. از بسیاری از جنبه ها این كلاس هم شبیه همه كلاسهای ابتدا یی بود، با این همه روزی كه من برای اولین بار وارد كلاس شدم احساس كردم در جو آن، هیجانی لطیف نهفته است.

"دونا" معلم مدرسه ابتدایی شهر كوچكی در میشیگان، تنها دو سال تا بازنشستگی فرصت داشت. درضمن به عنوان عضو داوطلب در برنامه "بهبود و پیشرفت آموزش استان" كه من آن را سازماندهی كرده بودم، شركت داشت. من هم به عنوان بازرس در كلاسها شركت می كردم و سعی داشتم در امر آموزش تسهیلاتی را فراهم آورم.

آن روز به كلاس "دونا" رفتم و روی نیمكت ته كلاس نشستم. شاگردان سخت مشغول پركردن اوراقی بودند. به شاگرد ده ساله كنار دستم نگاه كردم و دیدم ورقه اش را با جملاتی كه همه با "نمی توانم" شروع شده اند پر كرده است.

"من نمی توانم درست به توپ فوتبال لگد بزنم."

"من نمی توانم عددهای بیشتر از سه رقم را تقسیم كنم."

"من نمی توانم كاری كنم كه دبی مرا دوست داشته باشد."

نصف ورقه را پر كرده بود و هنوز هم با اراده و سماجت عجیبی به این كار ادامه می داد.

از جا بلند شدم و روی كاغذهای همه شاگردان نگاهی انداختم.
همه كاغذها پر از "نمی توانم " ها بود.

كنجكاویم سخت تحریك شده بود. تصمیم گرفتم نگاهی به ورقه معلم بیندازم. دیدم كه او نیز سخت مشغول نوشتن "نمی توانم " است.

"من نمی توانم مادر "جان" را وادار كنم به جلسه معلمها بیاید."

" من نمی توانم دخترم را وادار كنم ماشین را بنزین بزند."

"من نمی توانم آلن را وادار كنم به جای مشت از حرف استفاده كند."

سر در نمی آوردم كه این شاگردها و معلمشان چرا به جای استفاده از جملات مثبت به جملات منفی روی آورده اند. سعی كردم آرام بنشینم و ببینم عاقبت كار به كجا می كشد.

شاگردان ده دقیقه دیگر هم نوشتند. خیلی ها یك صفحه را پر كرده بودند و می خواستند سراغ صفحه جدیدی بروند. معلم گفت:

- همان یك صفحه كافی است. صفحه دیگر را شروع نكنید.

بعد از بچه ها خواست كه كاغذهایشان را تا كنند و یكی یكی نزد او بروند.

روی میز معلم یك جعبه خالی كفش بود. بچه ها كاغذ هایشان را داخل جعبه انداختند. وقتی همه كاغذها جمع شدند، "دونا" در جعبه را بست، آن را زیر بغلش زد و همراه با شاگردانش از كلاس بیرون رفتند.

من هم پشت سر آنها راه افتادم. وسط راه، "دونا" رفت و با یك بیل برگشت. بعد راه افتاد و بچه ها هم پشت سرش راه افتادند. بالاخره به انتهای زمین بازی كه رسیدند، ایستادند. بعد زمین را كندند.

آنها می خواستند "نمی توانم" های خود را دفن كنند!

كندن زمین ده دقیقه ای طول كشید چون همه بچه های كلاس چهارم دوست داشتند در این كار شركت كنند. وقتی كه سه چهار متری زمین را كندند، جعبه "نمی توانم" ها را ته گودال گذاشتند و بسرعت روی آن خاك ریختند.

سی و یك شاگرد ده یازده ساله دور قبر ایستاده بودند. هر كدام از آنها حداقل یك ورقه پر از "نمی توانم" درآن قبر دفن كرده بود. معلمشان هم همین طور!

دراین موقع "دونا" گفت:

- دخترها! پسرها! دستهای همدیگر را بگیرید و سرتان را خم كنید.

شاگردها بلافاصله حلقه ای تشكیل دادند و اطاعت كردند، بعد هم با سرهای خم منتظر ماندند و "دونا" سخنرانی كرد:

- دوستان! ما امروز جمع شده ایم تا یاد و خاطره "نمی توانم" را گرامی بداریم. او دراین دنیای خاكی با ما زندگی می كرد و در زندگی همه ما حضور داشت. متاسفانه هر جا كه می رفتیم نام او را می شنیدیم، درمدرسه، در انجمن شهر، در ادارات و حتی در كاخ سفید! اینك ما "نمی توانم" را درجایگاه ابدی اش به خاك سپرده ایم. البته یاد او در وجود خواهر و برادرهایش یعنی "می توانم"، "خواهم توانست" و "همین حالا شروع خواهم كرد" باقی خواهد ماند. آنها به اندازه این خویشاوند مشهورشان شناخته شده نیستند، ولی هنوز هم قدرتمند و قوی هستند. شاید روزی با كمك شما شاگردها، آنها سرشناس تر از آنچه هستند، بشوند.

خداوند "نمی توانم" را قرین رحمت خود كند و به همه آنهایی كه حضور دارند قدرت عنایت فرماید كه بی حضور او به سوی آینده بهتر حركت كنند. آمین!

هنگامی كه به این سخنرانی گوش می كردم فهمیدم كه این شاگردان هرگز چنین روزی را فراموش نخواهند كرد. این حركت شكوهمند سمبولیك چیزی بود كه برای همه عمر به یاد آنها می ماند و در ضمیر ناخود آگاه آنها حك می شد.

آنها "نمی توانم" های خود را نوشته و طی مراسمی تدفین كرده بودند. این تلاش شكوهمند، بخشی از خدمات آن معلم ستوده بود.

ولی هنوز كار معلم تمام نشده بود. در پایان مراسم، معلم شاگردانش را به كلاس برگرداند. آنها با شیرینی، ذرت و آب میوه، مجلس ترحیم "نمی توانم" را برگزار كردند. "دونا" روی اعلامیه ترحیم نوشت:

"نمی توانم : تاریخ فوت 28/3/1980"

و كاغذ را بالای تخته سیاه آویزان كرد تا در تمام طول سال به یاد بچه ها بماند. هر وقت شاگردی می گفت: "نمی توانم"، دونا به اعلامیه اشاره می كرد و شاگرد به یاد می آورد كه "نمی توانم" مرده است و او را به خاك سپرده اند.

با اینكه سالها قبل من معلم "دونا" و او شاگرد من بود، ولی آن روز مهمترین درس زندگیم را از او گرفتم.

حالا سالها از آن روز گذشته است و من هر وقت می خواهم به خود بگویم كه "نمی توانم" به یاد اعلامیه فوت "نمی توانم" و مراسم تدفین او می افتم.

_________________
goodby my friend
I know ill never see you again

بازگشت به بالا

تشکرهاي ثبت شده از ايجاد کننده تاپيک :
ehsan-v(سه شنبه، 6 اسفند ماه ، 1387 21:23:32), amir31_s(شنبه، 24 اسفند ماه ، 1387 01:30:32), nazi2009(شنبه، 24 اسفند ماه ، 1387 04:58:44),  

Unique
گروهبان دوم


وضعيت: آفلاين
29 مهر ماه ، 1387
تعداد ارسالها: 1242
امتياز: 30
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست

محل سكونت: بندر انزلی

ارسال شده در: سه شنبه، 6 اسفند ماه ، 1387 21:17:39    موضوع مطلب:

آموزنده بود دوست گلم. ممنون

_________________
من آسمان فردا را صاف می بینم...

بازگشت به بالا

majid_b
گروهبان


وضعيت: آفلاين
30 فروردين ماه ، 1387
تعداد ارسالها: 1457
امتياز: 658
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست

محل سكونت: تهران

ارسال شده در: سه شنبه، 6 اسفند ماه ، 1387 21:23:48    موضوع مطلب:

مرسی

_________________
ما سبز ها بی شماریم.
روز قدس ، روز ما بود
زنده باد این پیروزی

13 آبان ایران را سبز میکنیم

بازگشت به بالا

mahjab2007
سرباز صفر


وضعيت: آفلاين
1 بهمن ماه ، 1386
تعداد ارسالها: 16
امتياز: 5
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست


ارسال شده در: سه شنبه، 6 اسفند ماه ، 1387 23:20:23    موضوع مطلب:

بازگشت به بالا

alireza61
سرباز صفر


وضعيت: آفلاين
3 دي ماه ، 1386
تعداد ارسالها: 40
امتياز: 0
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست

محل سكونت: تهرون

ارسال شده در: چهارشنبه، 7 اسفند ماه ، 1387 00:05:44    موضوع مطلب:

ممنون دوست عزيز

_________________
امشب به قصه دل من گوش ميكني
فردا مرا چو قصه فراموش ميكني

بازگشت به بالا

mrhmix2
استوار دوم


وضعيت: آفلاين
25 آذر ماه ، 1386
تعداد ارسالها: 1650
امتياز: 0
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست

محل سكونت: کرمان

ارسال شده در: چهارشنبه، 7 اسفند ماه ، 1387 00:14:23    موضوع مطلب:

بازگشت به بالا

cheetah
سرباز یکم


وضعيت: آفلاين
23 خرداد ماه ، 1387
تعداد ارسالها: 258
امتياز: 0
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست

محل سكونت: TehraN

ارسال شده در: چهارشنبه، 7 اسفند ماه ، 1387 01:10:27    موضوع مطلب:

خوبه آدم یه همچین چیزایی رو خاک کنه !! البته امیدوارم همه خصوصیات منفیمون رو پاک کنیم .
مرسی خیلی جالب بود .
_________________
زندگی سرگذشت در گذشت آرزهاست.

بازگشت به بالا

all_loves2
گروهبان سوم


وضعيت: آفلاين
16 خرداد ماه ، 1387
تعداد ارسالها: 882
امتياز: 13
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست


ارسال شده در: چهارشنبه، 7 اسفند ماه ، 1387 02:28:59    موضوع مطلب:

lمرسی

_________________
دلم تنگ است * * دلم می سوزد از باغی که می سوزد

بازگشت به بالا

tag_tehran
سرباز صفر


وضعيت: آفلاين
10 تير ماه ، 1387
تعداد ارسالها: 66
امتياز: 0
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست

محل سكونت: گیلان -رشت

ارسال شده در: چهارشنبه، 7 اسفند ماه ، 1387 09:54:22    موضوع مطلب:

جالب

_________________
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

بازگشت به بالا

amir-ty
سرباز یکم


وضعيت: آفلاين
9 اسفند ماه ، 1387
تعداد ارسالها: 399
امتياز: 0
تشکر کرده: 0
تشکر شده 0 بار در 0 پست


ارسال شده در: جمعه، 23 اسفند ماه ، 1387 02:44:24    موضوع مطلب:


_________________
نابرده رنج ، گنج میسر نمی شود

بازگشت به بالا

تمامي مطالب ارسال شده:   
      

   tikdownload.com صفحه اول انجمن -> داستان های کوتاه و آموزنده

زمان پيشفرض سايت: ساعت گرينويچ + 3.5 ساعت
رفتن به صفحه 1, 2  بعدي
صفحه 1 از 2
  
نام کاربري:      کلمه عبور:     

~ يا ~
عضويت در سايت

  


 


Powered by phpBB © 2001, 2008 phpBB Group
صفحه اصلي |  جستجو |  دريافت فايل |  آرشيو اخبار |  تماس با ما

دانلود مستقيم فيلم و زير نويس فارسي با لینک مستقیم ::: تيك دانلود دات كام :::




  

PHPNuke Farsi [MT Edition] Project By PHPNuke.ir