وضعيت: آفلاين 21 تير ماه ، 1388 تعداد ارسالها: 2910 امتياز: 4432 تشکر کرده: 28 تشکر شده 9 بار در 7 پست
محل سكونت: تهران
ارسال شده در: جمعه، 30 مرداد ماه ، 1388 22:49:15 موضوع مطلب:
narenjak مي نويسد:
ksjvk مي نويسد:
helec مي نويسد:
ksjvk مي نويسد:
خیلی دلم گرفته
از شرایطی که الان به وجود اومده
از چیزایی که میشنویم
از بلاهایی که سر بچه های همین خاک تو زندانا میارن.
خیلی دلم گرفته.
به نظرتون راه نجاتی هست؟
یه فیلم دیده بودم
نه اسمش یادمه نه موضوعش
فقط یادمه یه نفر تو این فیلم از مردن میترسید
میگفت:
وقتی بچه بوده یه سگو اذیت کرده
حالا میترسه بمیره و اون سگ جلوی در جهنم منتظرش باشه.
از وقتی فجایع تو زندانارو شنیدم این جمله تو سرم میکوبه
اینا اون دنیا چطور جواب میدن؟
نمیشه این دنیا جواب بدن؟
دلم گرفته
عزیزم بهتره وقتی خبری رو میشنوی تا اخرش گوش کنی که اینها همش یک مشت خیالبافی یک شخص بوده تا دلت وا بشه
خبر نشنیدم
دوستمو دیدم
پدرشو در آوردن
آبجی نسترن گفتی دوست
یاد دوست دانشگاه تهرانیم افتادم
با باطوم زده بودن تو چشش مویرگاش پاره شده بود
دماغش موترکشده بود
بعد تعریف می کرد از اونایی که جسم خارجی رفته بود تو مغزشون
هرکی میگه نیست یا شرف نداره دروغ میگه
یا کلشو مثل کبک کرده زیر برف :x
_________________ هراس من مردن در سرزمینی است که ساندیس هایش شیرین تر از آزادی باشد